محيا سادات محمديمحيا سادات محمدي، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

محيـــــــا ماه من

گاهی آبی گاهی قرمز

قابل توجه مامان ایلیا تو خونه ی ما، من استقلالی ام و همسری پرسپولیسی.   محیا هم گه گاهی استقلالیه گاهی اوقات پرسپولیسی .وقتی با باباش قهر میکنه   میگه من استقلالی هستم .ولی حالا پرسپولیسی شده میگه :مامان تو هم باید   پرسپولیس باشی ما یه خانواده ایم خانواده ی ما پرسپولیسه .     چند هفته ای هست که برای تشویق دخملی بهش قول میدیم که واسش جایزه بخریم   البته که بعضی اوقات به قولش وفا نمیکنه ولی خب ما میگیم چون دخمل خوبی   بودی برات جایزه گرفتیم.واین جایزه گرفتن تقریبا شده کار هر شب ما .           ...
1 بهمن 1392

قندونبات مامان

از قدیم گفتن دختر هووی مادره من چندوقت پیش یه کلیپس مو برای خودم خریدم.   حالا شده گل سر محیا خانم         یه روز دخملی اومد پیشم گفت مامان من نقاشی کشیدم گفتم ببینم .دیدم قمقه ی   آبش رو جلوی خودش گذاش ته واز روی عکسش نقاشی کشیده       این هم از باغ وحش قندونبات ما:           پاپوش دخملی که مامانی واسش بافته       دخملی در شب یلدا     ...
21 دی 1392

شیرین زبونی های دخملی

دخملی ما روز به روز شیرین زبونی هایش بیشتر میشه.قدرت ابراز احساساتش فوق   العاده است .میگه به اندازه ی ستاره ها دوستت دارم .به اندازه ی اطره {قطره}های   باران دوستت دارم.پریروز میگه به اندازه ی تمام مانتو ها دوستت دارم به اندازه ی تمام   بلیز {همون بلوز}ها دوستت دارم .اگه بعضی وقتها کار بدی انجام بده کافیه بگم من   غصه میخورم دیگه اون کاررو انجام نمیده.هروقت با تلفن حرف میزنم کافیه طرف مقابل   رو بشناسه میگه مامان سلام برسون.   روزی صدبار شونه  میاره میگه مامان موهای منو خوشمزه کن .   هنوز قهر کردن دخمل ما ادامه داره کافیه حرفی بهش بزنیم ...
8 دی 1392

تولد سارا

    پنج شنبه شب رفتیم تولد سارا{دختر عمه ی محیا}.جاتون خالی خیلی خوش گذشت.   دخملی هم که عاشق مهمونی و عروسی و خلاصه هر جایی که بزن وبکوب باشه.   مدل موی دخملی:     محیا جونی وساراجونی:     ثمین جونی دختر عموی محیا :     قربون اون نگاهت برم نازنینم       من به دخملی چند وقتی بود که قول داده بودم واسش دمپایی بخرم.چندروز پیش   اومد بهم گفت:مامان،گفتم بله،گفت مگه به من قول ندادی که برام دمپایی بخری؟   دیدم بعععله. بهش قول دادم و عمل نکردم وما فردا رفتیم و...
30 آذر 1392

دخملی و بازی هاش

توی این پست تصمیم دارم از بازیها وسرگرمیهای دخملی بنویسم.   محیا جونی بازی پورپوچ رو خیلی دوست داره .گه گاهی هم باهم بازی میکنیم.یه روز   اومد گفت مامان بیا بازی کنیم منم گفتم باشه .   بازی مارو ببینید به روایت تصویر محیا و مهرنگار هروقت به هم میرسن {البته به تازگی} با هم مامان بازی میکنن.   محیا میشه مامان ومهرنگارهم میشه دخمل کوچولو. اینجا مامان دخمل کوچولو رو داره میخوابونه مثلا پتو ه رویش   انداخته که سرما نخوره.بعد مامان به دخملی میگه بخواب عزیزم .       بعد از خوابیدن میگم محیا دارید چیکار میکنید؟میگه مثلا رفتیم پ...
20 آذر 1392

تقدیم به لی لی عزیزم

    خدایا این چه روزگاریه ...چه دنیاییه...باورم نمیشه...آوایی که تاچند روز پیش دیدن   خنده هاش دل آدم رو میبرد حالا باید روی تخت بیمارستان باشه.کاشکی بر نمیگشتم   کاشکی از این دنیای مجازی خداحافظی کرده بودم آخه من دوستم توی تخت   بیمارستانه و اونوقت هیچ کاری از دستم بر نمیاد فقط میتونم دعا کنم.کاشکی   فاصله ها نبودند . کاشکی مسافت ها نبودند تا دوستی ها خودشون رو نشون میدادند.   خدایا دلم گرفته از این زمونه ،از آدما،از بنده هات که اونقدر بخشش ندارند که دلداری   بدن .تو که بخشنده ای ،تو که مهربانی،پس تو که خالق این بنده هاتی چرا اینجوری &n...
17 آذر 1392

دوستتون دارم

دوستان عزیزم هنوز 24 ساعت از خداحافظی من با نی نی   وبلاگ نگذشته ولی طاقت نیاوردم برگشتم نمیتونم خداحافظی   کنم تااذان صبح بیدار بودم پشیمون شدم از پستی که دادم   نمیدونم چرادیشب به این فکر خداحافظی افتادم برگشتم اول   به خاطر محیا چون این وبلاگ ثبت خاطرات اونه وبعد به خاطر   دوستان گلم الناز جون که اولین کامنت رو اوداد ووقتی کامنت   اورو خوندم اشک تو چشمام حلقه زد وهمینطور لی لی عزیزم   که دوستش دارم به خاطر خودش وزهرای نازنینم که ازدور   عاشقشم وبه من لطف داشته وفاطمه جون مامان محیا که   بامحبت بی کرانش منو شرمن...
15 آذر 1392

فعلا خداحافظ

به خاطر یه سری اتفاقات چند وقتی وب نمیام .فعلا نمیخوام   پست جدید بزارم . دوستان عزیزم من چند ماهی وب رو ترک   میکنم دوباره برمیگردم اون هم با عکس های جدید پس منتظرم   باشید ومنو ترک نکنید شاید هم هفته ی دیگه برگردم.الناز جون چیزیم نیست واتفاق خاصی نیافتاده .کامنت های شما   دوستان آرامش بخش بوده برای من .ودلیل اینکه حتما بر   میگردم به خاطر محیاست چون این وبلاگ هدیه ای است   برای او .منو از لینک دوستانتون پاک نکنید من شماهارو   در قلب خودم لینک کردم فقط احتیاج به استراحت دارم   همین .ولی به وبلاگتون سر میزنم چون در...
14 آذر 1392