محيا سادات محمديمحيا سادات محمدي، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

محيـــــــا ماه من

رفتن به پارک ولی بدون پدری

  ناز گلم دیشب رفتیم پارک .متاسفانه پدری چون سرما خورده بود نتونست بیاد .جایش خیلی خالی بود ولی به شما ومهرنگار خیلی خوش گذشت.مخصوصا وقتی که رفتید استخر توپ . اینم عکساش       نازگل مامان شما هرجا میری باید یه دوست پیدا کنی اینم عکسش اینجاهم از پشت شیشه داری با دایی محمد صحبت میکنی بعد سوار زنبور عسل شدی ولی زیاد خوشت نیومد بازی های متنوع دیگر ی هم بود ولی اصلا شما دوست نداشتی سوار هیچکدوم بشی خیلی اصرار کردم که سوار قو یا ماشین برقی بشی ولی اصلا دوست نداشتی اینم یه جورایی به نفع پدری ...
9 شهريور 1392

دلتنگی

دیروز رفتم دندان پزشکی و شما رفتی خونه ی مامانی .دو ساعتی کارم طول کشید وقتی برگشتم اومدی توی راهرو وگفتی مامان دلم برات تنگ شده بود .ملوسکم این جمله رو اولین باری بود که میگفتی .نمیدونی چه حسی داشتم تمام خستگی هام تبدیل شد به شوروشادی .یک لحظه فکر کردم مثل کوه پشت وپناهمی کوه پراز احساسات و عواطف کوه پراز دلبستگی ودلتنگی. به خودم بالیدم از داشتن چنین دختر با عواطف واحساساتی . خدارا شاکرم که تونستم تا الان وظیفه ی مادری را به نحواحسنت انجام بدهم وقتی تلاش های بی وقفه ی بابارو میبینم که برای خوشحالی و شادی تو از هیچ کاری فرو نگذاشته احساس غرور میکنم وخوشحالم که تو داشته هایی داری ارز...
5 شهريور 1392

نقاشی گل بانو

ماجرای نقاشی گل بانو: دیشب داشتم پست جدید میزاشتم.تمام مطالب رو هم نوشته بودم و میخواستم ثبت کنم که گل بانو گفت مامان آب میخوام من تا رفتم براش آب بیارم  نی نی وبلاگو بست . وخودشم گفت مامان پنجره رو بستم . منم ناراحت شدم و دعواش کردم اونم رفت تو اتاقشو و گریه کرد بعد اومد گفت مامان اشبتاه کردم ببخشید منم عذرشو پذیرفتم بعد دیدم داره نقاشی میکشه نقاشی اش جالب بود  یکی صورت خوشحال و یکی ناراحت مامان:مامانی این چرا ناراحته؟ محیا:آخه مامانش دعواش کرده   صورتک خوشحال:   صورتک ناراحت: گل بانو واقعا ش...
4 شهريور 1392

هنر ایرانی

عجایبی که فقط در ایران میبینید اینم یه نوع هنره مردم ایرانه دیگه                             البته من این عکس هارو از وبلاگ منتظرت هستم کپی کردم چون خیلی به نظرم جالب بود ...
3 شهريور 1392

محیا وسارا

بازی کردن محیاجونی با سارا دختر عمه راحله البته به نوبت : آخه دلبرکم شما باید توپ رو بگیری نه اینکه بهش نگاه کنی   محیایی شما چرا اینجوری کردی؟ بدون شرح یعنی مزه اش چه جوری بوده که شما این شکلی شدی؟ اینم ژست خوشگل با سارا در کنار ذرتی که شما با کمک پدری کاشتی میبینی چقدر بزرگ شده     ...
3 شهريور 1392

پری دریایی من

پری دریایی من تو قشنگترین واژه ای. قلب من آرامش را بابودن تو حس میکند . تو آفتاب طلایی زندگیمان هستی پس انوار طلایی ات را بیشتر برزندگیمان بتابان. تو مهربانی وعشق را از کی آموختی؟   وقتی نگاه پراز عشق ومحبتت را میبینم که عاشقانه من وپدرت را میپرستی میگویم خدایا بزرگی ات را شکر واین نگاه پر از عاطفه واحساس را با دنیا عوض نمیکنم و به خودم میبالم .   ما عاشقانه دوستت داریم   ...
31 مرداد 1392