هفته ی گذشته
هفته ی پیش برف اومد .ما هم رفتیم پیاده روی زیر برف .چ حالی داد.
محیا خیلی ذوق کرده بود آخه اولین باری بود که برف رو میدید.
محیا وعمه جونی
حیاط خونمون
کله پاچه در یه روز برفی خیلی میچسبهمنم که عاشقشم .همون شب برفی جناب
آقای همسر پیشنهاد داد که فردا صبح بریم پیاده روی وبعدش بریم کله پاچه بخوریم
ولی من قبول نکردم چون درسته که کله پاچه دوست دارم ولی خوابیدن صبح گاهی
رو مخصوصا در یک روز خیلی سرد را به خوردن کله پاچه ترجیح میدم.خلاصه از
پیشنهاد جناب همسر استقبال نکردیم ولی جناب آقای همسر لطف بسیار کردند وبرای
ظهر کله پاچه خریدندواین شد که من هم به خوابم رسیدم وهم کله پاچه خوردم
محیا ومهرنگار :
در حال دیدن شعر حسنی در آپارات:
محیا وسارا
کاش دل های ما هم مثل دل های بچه ها بود که با یه توپ بازی ساده شاد میشد.
کاش قلب هایمان مثل قلب های کوچک شون صاف و بدون کینه بود
پی نوشت:با عرض معذرت از اینکه سایز عکس ها متفاوته .چون یه سری عکس ها با دوربین گرفته شده ویک سری با موبایل.