محيا سادات محمديمحيا سادات محمدي، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

محيـــــــا ماه من

آرایشگاه محیا

ماجرای آرایش کردن محیاخانم:   یه روزی محیاخانم مشغول بازی کردن در اتاقش بود . من هم توی آشپزخانه بودم گفتم:محیا کجایی؟ گفت:دارم بچه مو آرایش میکنم و ببینید آرایش کردن محیا خانم رو     ...
21 تير 1392

محیا گیاه کاشته

ماجرای سبزیکاری محیا :   یه روزی بابای محیا گفت:محیابیا بریم سبزی بکاریم محیا  گفت باشه بابا بعدچندتا دانه ی ذرت با نخود ولوبیا برداشتند  ودرباغچه کاشتند ومحیا هرروز میرفت وبه اونا آب میداد تااینکه اونا رشدکردندوبزرگ شدند واین هم عکس سبزیکاری محیا   ...
20 تير 1392

جشن سامان

عشق وعمر من یک شنبه جشن تولد سامان پسر عموجمال بود.سامان تقریبا پانزده روزه که به دنیا اومده مراسم جشن توی تالار مریم بود.شما خیلی خوشگل شده بودی البته به قول خودت یه روز عمه بهت گفت محیا چقدر خوشگل شدی شما گفتی خوشگل بودم من اونجا با هز ار خواهش وتمنا از شما تونستم دوتا عکس بگیرم     اینجاهم خونه ی عمو جماله که بعداز مراسم رفتیم وشما داری میرقصی ...
19 تير 1392

خونه ی نازگل

      نازگل مامان این خونه ی خوشگل رو دایی امیر از مشهد برات آورده .توی این خونه همه وسایلی  هست مبل میز غذاخوری سرویس بهداشتی تخت خواب ووسایل دیگه. توخیلی این خونه رو دوست داری .هفت کوتوله هاتو که بابای مهربونت برات عیدی خرید توی این خونه میزاری و باهاشون بازی میکنی .عزیز مامان امیدوارم همیشه سالم وسرحال وشادباشی ...
18 تير 1392

مامان بازی محیا

  شاخه نبات مامان اینجا خونه ی مامانیه شما داری چایی دم میکنی     البته سماور خاموشه ومیدونی که نباید دست به سماور روشن بزنی   . شما خیلی بازی کردن با وسایل آشپرخانه رو دوست داری.بعضی اوقات قابلمه با کفگیر میاری وغذا درست میکنی هفته ی پیش مامانی از قم برات یه یخچال سوغاتی آورد خیلی خوشحال شدی میوه هایش رو میچیدی توی ظرف وبه ما تعارف میکردی . عسل مامان شما آشپز خوبی میشی            ...
13 تير 1392

رفتن به شرکت بابا

پریشب با محیا رفتیم شرکت باباش .محیا خیلی رفتن به شرکت باباشو دوست داره. هروقت بریم اونجا باباش باید تعدادی برگه از شخصیت های کارتونی براش پرینت کنه یا از حیوونای مختلف وبعد اونارو رنگ آمیزی میکنه عکس های محیاجون در شرکت باباش   ...
11 تير 1392

بدون عنوان

عزیزتراز جانم شماالان در حال دیدن پنگول هستی .باباهم خوابه.امروز بازندایی در تماس بودم گفت جواب یکی از آزمایشات مهرنگار خوب اومدولی یه آزمایش دیگه مونده.عسلم شمابازندایی صحبت کردی وگفتی واسش دعاکردم که خوب بشه.من دستان سبز تورا می بوسم                                                                                                                     &...
5 تير 1392