محيا سادات محمديمحيا سادات محمدي، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

محيـــــــا ماه من

خلوت باخدا

1392/5/20 4:43
نویسنده : مامان فرزانه
382 بازدید
اشتراک گذاری

خدایا تو خودت میدونی که هروقت دلم میگیره تا باهات حرف نزنم آروم نمیشم امشب

تصمیم گرفتم تا درد دلمو بنویسم آخه روی صحبت کردن با تو رو ندارم .خدایا تو دریای

معرفتی.تو کوهی از گذشتی .ما بنده ها موقعی که مریضی اومد سراغمون یا یه

گرفتاری پیدا کردیم خداخدا میکنیم ما بنده ها قدر داشته های خودمون رو نداریم

و فقط حسرت نداشته ها رو داریم .

پریشب وقتی گل بانویم مریض شد وتب 39درجه داشت تازه فهمیدم نعمت سلامتی

دارم .وقتی تا صبح من وباباش بالای سرش بیدار بودیم ومرتب تبش رو کنترل میکردیم

تازه فهمیدم نعمت استراحت دارم.

اون موقع به نداشته هام کاری نداشتم فقط میخواستم داشته هامو ازم نگیری

با نذرونیاز ازت خواستم نعمت خوشگلمو خوب کنی و تو با تمام ناشکری هایی که قبلا

کردم به خواسته ی من پاسخ دادی.

دیشب وقتی نازنینم قبل ازخواب ازم خواست که باهم شعر آقاخرگوشه رو بخونیم

گفتم خدایا شکرت

توی پارک وقتی میدوید وبا سارا بازی میکرد گفتم خدایا شکرت.

وقتی صبح از خواب ناز بلند شد وگفت مامان من صبجانه میخوام گفتم خدایا شکرت.

وقتی گفت مامان من دیگه مریض نیستم تب ندارم گفتم خدایا شکرت.

خدایا کمکم کن حسرت نداشته هامو نخورم وشکر داشته هامو بکنم.

کمکم کن اگه یه چیزی رو خواستم بهم ندادی نگم دوستم نداری بگم مصلحتت بود.

کمکم کن که حسرت گذشته رو نخورم

کمکم کن که مادر خوبی برای بچه ام همسری دلسوز برای شوهرم فرزندی قدر

شناس برای پدر و مادرم وعروسی خوب برای خانواده ی همسرم باشم واز همه

مهمتر بنده ای شکرگزار برای تو باشم

 



 




 



 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان الینا
20 مرداد 92 17:16
خیلی زیبا بود انشالله خدا به همه مون این توفیق رو بده اره این ویروس ها اعصاب ادم رو بهم می ریزن تا بچه میاد یه کم دیگه جون بگیره یه ویروس جدید میاد باور کن هر چی رعایت کنی بدتره من بچه هایی رو دیدم تو خاک باز ی میکنن با همون دست هم غذا میخورن اما هیچیشون نمیشه حالا اگر همین بچه های ما باشن واویلاست!!!!
مامان الینا
21 مرداد 92 21:27
سلام عزیزم .دختر گلم اصلا بهش نمی یاد غرغر و باشه
ممکنه این حالت مقطعی باشه ولی بیشتر فکر می کنم فهمیده که از این راه مورد توجه قرار میگیره و شما خواسته هاشو انجام میدی به نظرم سعی کن بهش توجهی نکنی ولی یکدفعه این کار رو نکن چون تو روحیه اش تاثیر میذاره سعی کن اگر کاری که می خواد منطقی نیست براش توضیح بدی اما یه راه خوبش اموزش حین باز ی هست با هم عروسک بازی کنین و شما نقش یه بچه غرغرو رو بازی کن و به محیا نشون بده که این بچه تنها مونده و مامانش رو ناراحت کرده به هیچ وجه مبادا از بچه های دیگه تعریف کنی که بزرگترین ضربه رو به اعتماد به
نفسش زدی فقط تو بازی با بچه های خبالی بهش بفهمون که غرغرو بودن کار خوبی نیست سعی کن تو خونه بهش مسئولیت بدی مثلا اگر چیزی می خواد باید به شما تو جمع کردن سفره کمک کنه وقتی میرین خرید ازش نظرخواهی کن اگر چیزی می خرین بذار تو حملش بهت کمک کنه مثلا چند تا میوه تو یه پلاستیک بریز بگو این ها رو محیا بیاره بهش این احساس رو بده که دیگه بزرگ شده و ازش انتظار میره دختر خوبی باشه ببین حواست باشه که ممکنه این حالتش تحت تاثیر مریضی اخیرش هم باشه پس زیادی بهش سخت نگیر اما منطقی برخورد کن

یه دنیا ممنون

الهام مامان محیا
22 مرداد 92 0:30
نماز روزتون قبول آخی عزیزم.خوبه که بعضی وقتها آدم اینجوری خودشو پیدا کنه. راستس اگه مایل به تبادل لینک بودین منتظرتونیم
میم مثه محیا
23 مرداد 92 21:58
الهی آمین برای همه ی دعاهایی ک دعاهای ماهم هست واقعا وقتی دور از جون،یکی از عزیزان بدحال میشه تازه قدر نعمتهارو میدونیم