تولد مهرنگار جونی
جمعه شب تولد مهرنگار بود.البته یه تولد خودمونی که تشکیل شده بود از من و مامانی و
محیا وبهاره(زن داداش).ولی خیلی خوش گذشت تمام کیک رو هم خودمون خوردیم
تا میری از این دخملی عکس بگیری ژست های عجیب غریبش شروع میشه
این هم از کیک
هرروز که میریم خونه ی مامانی باید سر این دوتا وروجک رو گرم کنیم تا با هم
دعواشون نشهیا با جایزه خریدن که البته باید هردوتا جایزه یه جورو یه رنگ باشه.
یا با بازیهای مختلف.سه شنبه که رفتیم خونه ی مامانی اینجوری سرشون رو گرم
کردیم
البته اسمشون بالای برگه نوشته شد وحریمشون مشخص شد تا هرکسی از حد
خودش تجاوز نکنه
راستی ،موهای محیاجونی رو هم کوتاه کردیم چون موخوره گرفته بود
یکی دیگه از بازی های این دوتا
عمه جونی محیا ،واسه ی محیا نقاشی های خوشگل میکشه.محیا هم زده به کمدش
میگه میخوام یادگاری نگه دارم
ببینید تورو خدا بازی فکری رو دخملی باهاش چیکار میکنهمیگه مامان ماکارونی
درست کردم
این هم یه عصرونه ی خیلی خوشمزه واسه ی دخملیمون.البته میگه مرغ کنتابی