محیا جونی ومهرنگار جونی
مغز بادوم مامان شنبه ای که گذشت افطار مهمون داشتیممامانی وبابایی ودایی
امیر وعزیزو آقاو مامان بزرگ.من ازشما خیلی ممنونم چون شما با مهرنگار
مهربون بودیو اجازه دادی با اسباب بازی هات بازی کنهالبته
سر دوچرخه و سه چرخه هم ناسازگاری میکردید
اینم عکسای شیطون بلاها
دو وروجک سبد اسباب بازی رو خالی کردند و نوبتی رفتند توش
اینجا هم باهم بگومگو میکنند که نوبت کیه
کنجدها دوتا عروسک بزرگتراز خودشون بغل کردند البته به تقلید هم
بدون شرح
شب خوبی بود
البته عزیزم پنج شنبه ی هفته ی قبل خانواده ی پدری افطار خونه ی ما بودند مامان
جون واقاجون وعمه عاطفه وعمه راحله و عمو جمال.متاسفانه یادم رفت عکس بگیرم.
شما خیلی باساراوثمین بازی کردید.امشب افطار خونه ی مامان بزرگ{مامان بزرگ من
}دعوتیم فردا هم خونه ی دایی امیر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی