محيا سادات محمديمحيا سادات محمدي، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

محيـــــــا ماه من

مروری برگذشته محیاجونی

1392/5/16 15:33
نویسنده : مامان فرزانه
433 بازدید
اشتراک گذاری

نازگل مامان متاسفانه منو وپدری ازسه سالگیت یعنی چندماه پیش این وبلاگ رو برات

ساختیم به خاطرهمین خیلی از عکسای نازوخوشگلت باکارای بامزه ای که کردی رو

توی این وبلاگ ننوشتم .قندنبات مامان من تصمیم گرفتم که اون دوران شیرین ودوست

داشتنیتو که برای من دوران طلایی بود بنویسم تا وقتی خانم شدی این وبلاگ هدیه ای

باشه از طرف من وپدری .

البته من تعدادی ازعکسای خوشگلتو ازابتدا گذاشتم .

نازنینم اگر خاطرات جاودانه ات رو به ترتیب سن نازنینت ننوشتم ببخشید

عنوان تمام عکسای قبلت رو مینویسم :مروری بر گذشته ی محیاجونی

اینجا شش ماهته و با مامانی وبابایی ودایی محمد رفته بودیم مشهد اردهال

من فدای اون خنده هات برم


شیرینم تو خونه  ی مامانی کی قهقه ی تورو درآورده

اینجاخونه ی مامان جونه .وای دلم تنگ شد برای اون روزا


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان الینا
16 مرداد 92 8:20
خدایا چقدر این خانم شیرینه ماشاالله به خدا نگرانم این بچه رو چشم کنن لاحول و لا قوه الا به الله می دونی اون عکس محیا جونی هست که کت و کلاه سفید تنش هست وای خدا وقتی اونو می بینم بی اختیار قربون صدقه اش می رم خیلی براش صدقه بده کور شه هر کی با چشم بد به این بچه نگا کنه!!!!
مامان حلما
17 مرداد 92 19:16
. کم کم غروب ماه خدا دیده می شود صد حیف ازین بساط که برچیده می شود در این بهار رحمت و غفران و مغفرت خوشبخت آن کسی ست که بخشیده می شود عید شما مبارک .
میم مثه محیا
18 مرداد 92 0:13
ای جاااااااااااان محیای خاله ک چقد شیرینه ب نظرم محیا اول لپ بوده،بعد دست و پا درآورده شیرین عسلی
میم مثه محیا
18 مرداد 92 0:13
خداوندا تو را شاکریم که یک ماه میهمان و این اجازه را به ما دادی تا سحرها عاشقانه با تو سخن بگوییم و درد دلمان را با تو بگوییم و اکنون روز اول شوال را بر ما عید گرداندی عید بر عاشقان مبارکباد.