محيا سادات محمديمحيا سادات محمدي، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

محيـــــــا ماه من

دوستتون دارم

1392/9/15 9:31
نویسنده : مامان فرزانه
571 بازدید
اشتراک گذاری

دوستان عزیزم هنوز 24 ساعت از خداحافظی من با نی نی

 

وبلاگ نگذشته ولی طاقت نیاوردم برگشتم نمیتونم خداحافظی

 

کنمگریهتااذان صبح بیدار بودم پشیمون شدم از پستی که دادم

 

نمیدونم چرادیشب به این فکر خداحافظی افتادم برگشتم اول

 

به خاطر محیا چون این وبلاگ ثبت خاطرات اونه وبعد به خاطر

 

دوستان گلم الناز جون که اولین کامنت رو اوداد ووقتی کامنت

 

اورو خوندم اشک تو چشمام حلقه زد وهمینطور لی لی عزیزم

 

که دوستش دارم به خاطر خودش وزهرای نازنینم که ازدور

 

عاشقشم وبه من لطف داشته وفاطمه جون مامان محیا که

 

بامحبت بی کرانش منو شرمنده میکنه ومامان فاطمه که

 

اسمشو نمیدونم.من به وبلاگ هاتون سر میزنم وبراتون

 

کامنت میزارم ولی پست کمتر میزارم چون وقت کمتری دارم

 

دوستتون دارمقلب

 

 

 

این عکس رو هم گذاشتم چون چندتا پست آخر  بدون عکس بودچشمک


 


 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

میم مثه محیا
14 آذر 92 23:12
هووووووووووووووووووررررررررررررررررررررااااااااااااااا مرسی فرزانه جون نمیدونی چقدر خوشحالم واقعا دلم گرفته بود،حتی ب بابای محیام گفتم با اینکه همدیگه رو ندیدیم ولی دلم از خداحافظیش گرفته خیلللللللللللللییییییییییییییی خییییییییییییللللللللللللییییی خوشحالم
مامان فرزانه
پاسخ
به خدا نمیدونم چرا دیشب به کله ام زده بود اعصابم به هم ریخته بود تا صبح باور کن نخوابیدم ولی حالا آرامش دارم پست کمتر میزارم ولی سر نزدن به دوستام محاله
مامان لي لي
14 آذر 92 23:21
در دلم كودكي است كه بي تو بودنش را نق ميزند..... من هيچ لا اقل بهانه ي أو باش........
مامان لي لي
14 آذر 92 23:22
واي فرزانه خيلي خوشحال شدم اخه دلم برات تنگ ميشد بعدم خواهري من پستت و به خودم گرفتم اگه منظور من بودم من لي لي ام نه ليلي😭😭😭😭😭
مامان لي لي
14 آذر 92 23:26
فرزانه كامنت آخريت شكلك زياد داشت مجبور شدم پاكش كنم اخه كوشي با شكلك زياد برام كامنت هارو باز نمبكنه😭😭
مامان لي لي
14 آذر 92 23:46
عزيزيييييييييي شديداً
مامان فرزانه
پاسخ
شما بیشتر
الناز مامان طاها
15 آذر 92 0:09
خوشحالم
مامان فرزانه
پاسخ
به خدا نتونستم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
15 آذر 92 2:17
عزیز دلم خیلی خوب کردی دلمون براتون تنگ میشد
مامان فرزانه
پاسخ
به خاطر همین دلتنگی بود که برگشتمدر عرض کمتر از 24 ساعت
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
15 آذر 92 5:22
عزیز دلم الهی بمیرم خوب شد که نرفته برگشتی نی نی وبلاگ بدون تو صفایی ندارهخصوصی
مامان فرزانه
پاسخ
خدا نکنه دوستی جونیدنیای منم بدون نی نی وبلاگ صفایی نداره
مامان پرهام
15 آذر 92 22:46
خوب شد که دوباره اومدی کلا خداحافضی خیلی غم انگیزه دوستم
مامان فرزانه
پاسخ
نمیدونم بااینکه دوستانمو ندیدم ولی به خدا به این وبلاگ و آدماش عادت کردم
مهشید مامان مهتا
16 آذر 92 12:38
برگشت شما به نی نی وبلاگ را بعد از 24کمتر از ساعت تبریک میگم خوش آمدید عزیزم به نظر من اشتباه کردید رفتید پیش طالاری ما همیشه پیش جمال زاده یا آدی بیک میریم مخصوصا آدی بیک درست شلوغه ولی تشخیصش عالیه
مامان الینا
16 آذر 92 15:47
امروز وقتی اومدم سروقت وبلاگ الینا و نظری ازت ندیدم حدس زدن اتفاقی افتاده فرزانه جان دلیلش هر چی بوده من بهش احترام می ذارم ولی ما رو از وجود دوست خوبی مثل خودت محروم نکن مخصوصا ایکه این وبلاگ مال محیاست
مامان الینا
16 آذر 92 19:24
سلام عزیزم.من و شما دوست مشترک مامان لی لی هستیم .حتما خبر داری آوا جونم چی شده.تنها چیزی که آرومم کرد این بود که یه ختم 14 هزار صلوات واسش نذر کنیم.هر چند تایی که می تونی بخونی رو بیا تو وبم و بهم بگو.ممنون
مامان نیکا
16 آذر 92 20:19
ممنون فرزانه جون برگشتی خیلی خوشحال شدم به ما هم سر بزن
مامان فرزانه
پاسخ
اومدم
الهام مامان محیا
17 آذر 92 2:41
میبینم که تو هم مثل من خواب به چشات نمیاد از غصه آوا هنوز حالش بده و امشب هم تو بیمارستانه فردا براش کمیسشون تشکیل میشه دارم می میرم از بغض بدو بیا وبلاگم
مامان الینا
17 آذر 92 9:06
قربون دل کوچیکت برم دوست خوبم. هر خبر تازه ای از آوا جونم شد بهت خبر میدم.
خاله مهری (ریحانه و حنانه)
19 آذر 92 9:49
اره عزیزم کار خوبی کردی
خاله مهری (ریحانه و حنانه)
19 آذر 92 9:50
عسل خانوم چقد ناز شده
مامان فرزانه
پاسخ
چشماتون ناز میبینه مهری جون
خاله مهری (ریحانه و حنانه)
19 آذر 92 9:57
فرزانه جون ، عزیزم محیا جون دل دردش خوب شده به سلامتی انشاله ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان فرزانه
پاسخ
آره شکر خدا بهتره ممنون مهری جون
خاله مهری (ریحانه و حنانه)
20 آذر 92 9:10
خدا رو شکر انشاله دیگه هیچ وقت ناراحتی نداشته باشه
مامان یسنا
20 آذر 92 11:04
وای نه فرزانه جون. کجا میخای بری . تو از دوستای خوب منی . میخام که باشی و منم بیام پیشت. باور کن از این به بعد زود به زود میام